به گزارش مشرق، «ریچارد هاس» در مقالهای که در نشریه فارین افرز، وابسته به این اندیشکده منتشر کرد با اشاره به این که بعد از ظهور بیماری کووید-۱۹ ناشی از ویروس کرونا، تحلیلهای مختلفی نسبت به نوع جهان پساکرونا مطرح شده و برخی پیشبینی دنیایی کاملا متفاوت را دارند و برخی نیز نظم نوینی تحت امر چین را پیش بینی کرده و برخی نیز آن را پایان قدرت چین و یا مقوله جهانیشدن میدانند یا حتی منتظر عصر جدیدی از همکاری جهانی هستند، اما جهان بعد از این پاندمی بعید است تفاوت خاصی با دنیای کنونی باشد.
هاس نوشت که اکنون خیلی زود است بتوان پیشبینی کرد که خود این بحران کی تمام میشود و شاید ۶ یا ۹ یا ۱۸ ماه به طول انجامد و این امر بستگی به میزان رعایت اصل فاصلهگذاری اجتماعی توسط مردم دارد. با این حال دنیایی که پس از آن می آید دنیایی با مشخصههای خاص است. افول رهبری آمریکا، نقص در همکاری جهانی، اختلاف شدید بر سر قدرت از جمله این خصلتها است. همه این موارد از مشخصههای محیط بینالملل پیش از ظهور کووید-۱۹ بودند و این پاندمی روند آنها را تندتر کرده است. این مشخصههای احتمالا در دنیای پیش رو برجستهتر خواهند بود.
دنیای پساآمریکایی
هاس تاکید کرد: یکی از مشخصههای بحران کنونی، نبود نقش رهبری جهانی آمریکا است. آمریکا نتوانست دنیا را در تقلا برای مقابله با خود ویروس یا تاثیرات اقتصادی آن با هم همراه کند. حتی آمریکا نتوانست در نوع رسیدگی به این مشکل در داخل کشور خود به عنوان الگویی برای جهان خود را نشان دهد. دیگر کشورها نیز نهایت تلاش را دارند یا خودشان راهی بیابند یا این که دست به سوی کسانی دراز کنند که از نقطه اوج این بیماری عبور کردهاند، کشورهایی مانند چین.
بیشتر بخوانید:
گرسنگی میلیونی در انتظار قطب سرمایهداری!
وی در ادامه این مقاله تصریح میکند: اما اگر دنیای بعد از این بحران دنیایی است که آمریکا کمتر در آن سلطه دارد اما هماکنون نیز تقریباً دور از ذهن است تصور کنیم کسی در کار باشد که از دوران تکقطبی در دنیا سخن براند و این روند (افول نفوذ آمریکا) جدیدی نیست و دستکم طی دهه گذشته معلوم بوده است.
وی با اشاره به خروج آمریکا از افغانستان و خاورمیانه در زمان ریاست باراک اوباما و کاهش فشار آمریکا در سوریه در زمان ترامپ، این روند رو به افول نفوذ آمریکا را تاحدودی به خاطر تقویت دیگر نقاط دنیا از جمله چین دانسته اما در عین حال تاکید میکند که این روند بیشتر بخاطر تزلزل در اراده آمریکا بوده تا پایین آمدن ظرفیتهای رو به افول آمریکا.
هاس علت استقبال ابتدایی از دیدگاه «اول آمریکا» ترامپ را در این فرض دانست که بیشتر اقدامات واشنگتن در خارج از آمریکا غیرمفید، غیرضروری و بیارتباط با رفاه داخلی این کشور بوده و افزود: از نظر بسیاری از آمریکاییها، این پاندمی این دیدگاه (مضر بودن حضور خارجی) را تقویت میکند. با این حال، این پاندمی نشان داد که امور داخلی آمریکا تا چه حد میتواند تحت تاثیر دنیا باشد.
وی با تاکید بر این که فشار افکار عمومی موجب کاهش بیشتر نفوذ آمریکا در جهان میشود، نوشت: آمریکاییها خواهند گفت که آمریکا باید بر خود تمرکز کرده و منابع را به عوض بیرون از کشور در داخل صرف کند.
جامعه پرهرج و مرج
پاندمی کووید-۱۹ که از یک کشور آغاز و به سرعت در سراسر دنیا منتشر شد نشان دهنده چالشی جهانی است و نشانه دیگری بر این است که جهانی شدن یک واقعیت است و گریزی از آن نیست. این پاندمی کشورهای آزاد و بسته دنیا، فقیر و غنی، شرق و غرب را در نوردید و حلقه مفقوده در این میان نبود واکنش جهانی است. اما با وجود این که این پاندمی واقعیتها را بیشاز پیش آشکار کرد اما این روند پیش از آن نیز وجود داشته است: روندی مانند ظهور چالش جهانی که هیچ کشوری اعم از قوی و ضعیف نمیتوانند به تنهایی از پس آن برآیند و سازمانهای بینالمللی در تقابل با این چالش ناکام میمانند.
در حقیقت شکاف میان مشکلات جهانی و ظرفیت رسیدگی به آنها به خوبی بیانگر وسعت این پاندمی هستند. واقعیت تلخ اما واقعی این است که گرچه عبارت جامعه بینالملل این روزها به گونهای استفاده میشود که انگار در واقع وجود دارد اما این عبارت بیشتر یک آرزو است و تنها در برخی از جنبههای ژئوپلتیکی صادق است واین روند نیز به این زودیها تغییر نمیکند.
ریچارد هاس میافزاید: واکنشها به این پاندمی ملی و حتی ایالتی بوده نه واکنشی بینالمللی و پس از آن نیز تاکیدات بر احیای ملی قرار خواهد گرفت و در این فضا بعید است مقولاتی مانند تغییرات جهانی آبوهوا طرفداری پیدا کند.
وی یکی از دلایل اصلی بدبینی خود به این روند را وجود مشکلات در رابطه و همکاری میان دو قدرت بزرگ دنیا یعنی چین وآمریکا می داند و پیش بینی میکند که این پاندمی تنش میان این دو قدرت را بیشتر میکند.